شهدا شرمنده ایم

محفل محبین ائمه اطهار،شهدا،جانبازان،ایثارگران و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس

شهدا شرمنده ایم

محفل محبین ائمه اطهار،شهدا،جانبازان،ایثارگران و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس

فرمان با عصا

عزیزان هر از چند گاهی براتون خاطراتی از رزمندگان عزیز دفاع مقدس رو قرار میدم و این هم اولین خاطره :


در خط بودیم. مسئول محور، «حاج علی موحد» همراه با برادر «حسن قربانی» به خط آمده بودند تا به نیروها سر بزنند. من بیرون سنگر ایستاده بودم که با آنها برخورد کردم. حاج علی به من گفت: «فلانی برو داخل سنگر، اینجا در خطر هستی.»
گفتم: «الان می روم.»
ایشان یک عصا همراه داشت. با آن مرا مورد خطاب قرار داده و گفت: «به تو می گویم برو توی سنگر!»
من بالاجبار تصمیم گرفتم به داخل سنگر بروم. هنوز چند قدمی داخل سنگر نشده بودم که پشت سرم یک گلوله به زمین خورد. نگاهی به عقب انداختم، دیدم حاج علی موحدی و حسن قربانی هر دو بر زمین افتاده اند. هردوی آنها در اثر برخورد ترکشهای آن گلوله به شهادت رسیده بودند.
راوی: اسماعیل عابدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.